- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم بدخو چون هجوم آورد طاقت خوشنماست چون غضب شمشیرکین بندد مروت خوشنماست
2 پیر خود بار اطاعت برده بر دوش غرور از جوانان خجالت پیشه طاعت خوشنماست
3 رستمی در گفتگو با خصم عاجز کیش نیست دست داری حرف عجز آمیز جرأت خوشنماست
4 چون شود بیدار کارش بیش می آید ز دست جوهر شمشیر را خواب فراغت خوشنماست
5 صبح چون شد هرکسی و جرأت بازوی خویش شام هیجا خصم را با خصم الفت خوشنماست
6 صبح صادق خضر این عصر است و موسی آفتاب در صف روشندلان عهد اخوت خوشنماست
7 دوستانی را که با هم سینه صافی کرده اند در میان جنگ ایمای محبت خوشنماست
8 از تغافل پیشه ای کی شکوه می ورزد اسیر هر چه می آید از آن خصم مروت خوشنماست