- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خنک جانی که او یاری پسندد کز او دوریش خود صورت نبندد
2 تو باشی خنده و یار تو شادی که بیشادی دهان کس نخندد
3 تو باشی سجده و یار تو تعظیم که بیتعظیم هرگز سر نخنبد
4 تو باشی چون صدا و یار غارت چو آوازی به نزد کوه و گنبد
5 تو آدینه بوی او وقت خطبه نه ز آدینه جدا چون روز شنبد
6 نگر آخر دمی در نحن اقرب نظر را تا نجنباند نجنبد
7 خیالی خوش دهد دل زان بنازد خیالی زشت آرد دل بتندد
8 بر او مسخره آمد دل و جان گه از صله گه از سیلیش رندد
9 مزن سیلی چنانک گیج گردم ز گیجی دور افتم ز اصل و مسند
10 خمش تا درس گوید آن زبانی که لا باشد به پیشش صد مهند
11 اگر گویی تو نی را هی خمش کن بگوید با لبش گو ای مؤید