-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خنک آن روز که در پای تو جان اندازم عقل در دمدمه خلق جهان اندازم
2 نامه حسن تو بر عالم و جاهل خوانم نامت اندر دهن پیر و جوان اندازم
3 تا کی این پرده جان سوز پس پرده زنم تا کی این ناوک دلدوز نهان اندازم
4 دردنوشان غمت را چو شود مجلس گرم خویشتن را به طفیلی به میان اندازم
5 تا نه هر بیخبری وصف جمالت گوید سنگ تعظیم تو در راه بیان اندازم
6 گر به میدان محاکای تو جولان یابم گوی دل در خم چوگان زبان اندازم
7 گردنان را به سرانگشت قبولت ره نیست چون قلم هستی خود را سر از آن اندازم
8 یاد سعدی کن و جان دادن مشتاقان بین حق علیم است که لبیک زنان اندازم