سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

خنک آن روز که در پای تو جان از سعدی شیرازی غزل 399

غزل 399 ام از 1930 غزلیات

خنک آن روز که در پای تو جان اندازم

1 خنک آن روز که در پای تو جان اندازم عقل در دمدمه خلق جهان اندازم

2 نامه حسن تو بر عالم و جاهل خوانم نامت اندر دهن پیر و جوان اندازم

3 تا کی این پرده جان سوز پس پرده زنم تا کی این ناوک دلدوز نهان اندازم

4 دردنوشان غمت را چو شود مجلس گرم خویشتن را به طفیلی به میان اندازم

5 تا نه هر بی‌خبری وصف جمالت گوید سنگ تعظیم تو در راه بیان اندازم

6 گر به میدان محاکای تو جولان یابم گوی دل در خم چوگان زبان اندازم

7 گردنان را به سرانگشت قبولت ره نیست چون قلم هستی خود را سر از آن اندازم

8 یاد سعدی کن و جان دادن مشتاقان بین حق علیم است که لبیک زنان اندازم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر خنک آن روز که در پای تو جان اندازم

شاعر شعر خنک آن روز که در پای تو جان اندازم چه کسی است ؟

شاعر شعر خنک آن روز که در پای تو جان اندازم سعدی شیرازی می باشد.

شعر خنک آن روز که در پای تو جان اندازم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر خنک آن روز که در پای تو جان اندازم چیست ؟

قالب شعر خنک آن روز که در پای تو جان اندازم غزل است

مضمون اصلی شعر خنک آن روز که در پای تو جان اندازم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر