- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مخسب ای برادر که دزدان به خواب بتازد بر خفتگان با شتاب
2 تو در خوابی و خصم بیدار بخت بدرد بر اندامت از کینه رخت
3 بشو سرمه خواب و مستی ز چشم که دشمن به بالینت آمد به خشم
4 بیاران بده دست و بی واهمه بران گرگ از گله دزد از رمه
5 ببر راه دشمن ازین بوم و مرز ز توپش مترس از نهیبش ملرز
6 ز مردن میندیش و با عزم باش شب و روز آماده رزم باش
7 چرا باید اندیشه کردن ز جنگ نه ما از کلوخیم و دشمن ز سنگ
8 چرا تن به زنجیر دشمن دهیم به زندان اهریمنان تن دهیم
9 گر او را بود دست و شمشیر تیز ترا هم بود دست و شمشیر نیز
10 مبر ز آشتی نام هنگام جنگ مبر دل ز نام و مده تن به ننگ
11 ادیب الممالک سرود این سخن اگر هوش داری در گوش کن