- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شرط است جفا کشیدن از یار خمر است و خمار و گلبن و خار
2 من معتقدم که هر چه گویی شیرین بود از لب شکربار
3 پیش دگری نمیتوان رفت از تو به تو آمدم به زنهار
4 عیبت نکنم اگر بخندی بر من چو بگریم از غمت زار
5 شک نیست که بوستان بخندد هر گه که بگرید ابر آذار
6 تو میروی و خبر نداری واندر عقبت قلوب و ابصار
7 گر پیش تو نوبتی بمیرم هیچم نبود گزند و تیمار
8 جز حسرت آن که زنده گردم تا پیش بمیرمت دگربار
9 گفتم که به گوشهای چو سنگی بنشینم و روی دل به دیوار
10 دانم که میسرم نگردد تو سنگ درآوری به گفتار
11 سعدی نرود به سختی از پیش با قید کجا رود گرفتار