شرط است جفا کشیدن از یار از سعدی شیرازی غزل 298

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

شرط است جفا کشیدن از یار

1 شرط است جفا کشیدن از یار خمر است و خمار و گلبن و خار

2 من معتقدم که هر چه گویی شیرین بود از لب شکربار

3 پیش دگری نمی‌توان رفت از تو به تو آمدم به زنهار

4 عیبت نکنم اگر بخندی بر من چو بگریم از غمت زار

5 شک نیست که بوستان بخندد هر گه که بگرید ابر آذار

6 تو می‌روی و خبر نداری واندر عقبت قلوب و ابصار

7 گر پیش تو نوبتی بمیرم هیچم نبود گزند و تیمار

8 جز حسرت آن که زنده گردم تا پیش بمیرمت دگربار

9 گفتم که به گوشه‌ای چو سنگی بنشینم و روی دل به دیوار

10 دانم که میسرم نگردد تو سنگ درآوری به گفتار

11 سعدی نرود به سختی از پیش با قید کجا رود گرفتار

عکس نوشته
کامنت
comment