- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار آن بود که صبر کند بر جفای یار ترک رضای خویش کند در رضای یار
2 گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ بیند خطای خویش و نبیند خطای یار
3 یار از برای نفس گرفتن طریق نیست ما نفس خویشتن بکشیم از برای یار
4 یاران شنیدهام که بیابان گرفتهاند بیطاقت از ملامت خلق و جفای یار
5 من ره نمیبرم مگر آن جا که کوی دوست من سر نمینهم مگر آن جا که پای یار
6 گفتی هوای باغ در ایام گل خوشست ما را به در نمیرود از سر هوای یار
7 بستان بی مشاهده دیدن مجاهدهست ور صد درخت گل بنشانی به جای یار
8 ای باد اگر به گلشن روحانیان روی یار قدیم را برسانی دعای یار
9 ما را ز درد عشق تو با کس حدیث نیست هم پیش یار گفته شود ماجرای یار
10 هر کس میان جمعی و سعدی و گوشهای بیگانه باشد از همه خلق آشنای یار