1 یار پیغمبر همین یک کس از آن چار است و بس در احد آنکس که یاری کرد، او یار است و بس!
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ذوق برهنگی عقل از تن گرفت ما را زان خارزار دنیا دامن گرفت ما را
2 از رهگذار سختی بر سر سفید شد مو در تنگنای این کوه بهمن گرفت ما را
1 لوح دنیا از خط مهر و محبت ساده است ساده تر لوح کسی کو دل بدنیا داده است
2 داغ یاران، محنت دنیا، نفاق همدمان جمله اسباب گذشتن از جهان آماده است
1 نبود صفت لعل تو، حد سخن ما این لقمه فزونست بسی از دهن ما
2 از خون دلم خورده مگر آب، که دایم خیزد عوض سبزه غبار از چمن ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به