یارب آن سرو که پرورده از نظیری نیشابوری غزل 325

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

یارب آن سرو که پرورده ای از اشک منش

1 یارب آن سرو که پرورده ای از اشک منش آفت صرصر بیگانه ببر از چمنش

2 خاتم لعل سلیمانی او باز آورد پیش از آن دم که برد آب و صفا اهرمنش

3 عشق شوریدگیم می طلبد می ترسم که پریشان کند این خواب پریشان ز منش

4 شهر برهم خورد ار باد به زلفش گذرد که کمینگاه صد آشوب بود هر شکنش

5 رسن زلف چو در چاه ذقن آویزد ابله آنست که در چه نرود از رسنش

6 پارسایی که به سوداش دل از دست دهد گر فرشتست که باشد خطر از خویشتنش

7 دهر از افسانه و افسون لبش پر شده است گرچه دانم نبرد ره به دهانش سخنش

8 چون سحر پرده اغیار بدرم تا چند همچو گل شب به هوا پاره کند پیرهنش

9 عشق بی آتش و بی دود همه سوختن است عاشق آن نیست که خود داغ نهد بر بدنش

10 تندرستیم و ز رنجوری خود در تابیم هرکه را رو دهد این عارضه بستر فکنش

11 به امیدی که غزل های «نظیری » خوانی بالد از شوق تو چون غنچه زبان در دهنش

عکس نوشته
کامنت
comment