یار باید که غم یار از بابافغانی شیرازی غزل 146

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

یار باید که غم یار خورد یار کجاست

1 یار باید که غم یار خورد یار کجاست غم دل هست فراوان دل غمخوار کجاست

2 ماه من روشنی دیده ی بیدار منست یا رب آن روشنی دیده ی بیدار کجاست

3 دلم افگار شد از داغ و بمرهم نرسید سوختم مرهم داغ دل افگار کجاست

4 زخم خاریست مرا در دل از آن غنچه ی گل خون روانست و عیان نیست که آن خار کجاست

5 نرگس از چشم تو مردم کشی آموخت ولی چشم او را مژه و غمزه ی خونخوار کجاست

6 زهر چشم و سخن تلخ ز اندازه گذشت آن شکر خنده و شیرینی گفتار کجاست

7 نیست در حلقه ی مستان تو بیگانه کسی همه یارند درین دایره اغیار کجاست

8 شد گرفتار فغانی بکمند غم عشق کس نپرسید که آن صید گرفتار کجاست

عکس نوشته
کامنت
comment