-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار باید که غم یار خورد یار کجاست غم دل هست فراوان دل غمخوار کجاست
2 ماه من روشنی دیده ی بیدار منست یا رب آن روشنی دیده ی بیدار کجاست
3 دلم افگار شد از داغ و بمرهم نرسید سوختم مرهم داغ دل افگار کجاست
4 زخم خاریست مرا در دل از آن غنچه ی گل خون روانست و عیان نیست که آن خار کجاست
5 نرگس از چشم تو مردم کشی آموخت ولی چشم او را مژه و غمزه ی خونخوار کجاست
6 زهر چشم و سخن تلخ ز اندازه گذشت آن شکر خنده و شیرینی گفتار کجاست
7 نیست در حلقه ی مستان تو بیگانه کسی همه یارند درین دایره اغیار کجاست
8 شد گرفتار فغانی بکمند غم عشق کس نپرسید که آن صید گرفتار کجاست