- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رنگ و بوی باغ حسنت در چمن شور افکند از دهان غنچه لعلت خنده را دور افکند
2 حلقه زلف تو را رضوان اگر بیند به خواب طوق قمری سازد و در گردن حور افکند
3 یوسف مصر از حدیث خوبیات یابد خبر از خجالت خویش را در چاه دیجور افکند
4 مهر رویت گر دم از صبح بناگوشت زند فطرت خورشید را در طبع کافور افکند
5 جان دمد در قالب آیینه عکس عارضت محو حیرت سازد و لیک از خرد دور افکند
6 ای که شوقت سر کشد از دستگاه دار و گیر آتش بیطاقتی در قلب منصور افکند
7 نغمه زیر و بم عشقت رسد در گوش ساز شوق آهنگ جنون از تار تنبور افکند
8 گر رسد در گوش اسرافیل غوغای درت فهم محشر سازد و از دست خود صور افکند
9 شربت وصلت اگر در کام مخموری رسد نشئه جام شراب از چشم مخمور افکند
10 رحم کن با طغرل محزون که ز آیین کرم سایه دولت سلیمان بر سر مور افکند