1 آن ابر که خاطرش به خاطر برق است وان بحر که خلق در نوالش غرق است
2 وان شمس که تاج دولتش بر فرق است طبع و دل و همت رئیس الشرق است
1 شدست باغ پر از رشتههای در خوشاب شدست راغ پر از تودههای عنبر ناب
2 به باغ و راغ مگر ابر و باد داشتهاند به توده عنبر ناب و به رشته درِّ خوشاب
1 طال اللّیالی بَعدَکُم و اَبیَضَّ عَینی مِن بُکا یا حَبّذا اَیّا مَنا فی وَصلکم یا حَبّذا
2 آه از غم آن خوش پسر کز هجرا و عمرم بسر رفت و نیامد زو خبر جز حسرت و رنج و عَنا
1 آنروی نه رویاست گل سرخ بهبارست وان زلف نه زلف است شب غالیه بارست
2 آن جعد نه جعدست همه حلقه و بندست وان چشم نه چشم است همه خواب و خمار است