ابر آمد و زار بر سرِ سبزه گریست، از خیام نیشابوری

خیام نیشابوری

خیام نیشابوری

خیام نیشابوری

ابر آمد و زار بر سرِ سبزه گریست،

1 ابر آمد و زار بر سرِ سبزه گریست، بی بادهٔ گُلرنگ نمی‌شاید زیست؛

2 این سبزه که امروز تماشاگه ماست، تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست!

عکس نوشته