1 طفل است و بدخو جوید بهانه در عشق دارد ما را فسانه
2 مانند قمری سر بر نکردیم بی حلقه دام از آشیانه
3 هرکس به نوعی دارد فغانی ما را خموشی آمد ترانه
4 ما را دو چیزش سرگشته دارد آه از تغافل داد از بهانه
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بحر عشق است و وفا گوهر پاک است اینجا کشتی چاره گران سینه چاک است اینجا
2 سیر بازار وفا محشر ارباب دل است عالم تفرقه یک دامن پاک است اینجا
1 روشنگر چشم و دل ما کن شب ما را صیقل نزند تیره دلی مطلب ما را
2 دل شکر تو را از قلم شکوه نویسد باور نکند ساده دلی یا رب ما را
1 پری گشته آیینه دار هوا توان دیدن از روی کار هوا
2 چرا مست و مجنون نباشد کسی هوای بهار و بهار هوا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به