مرغی که ناگهانی از جلال الدین محمد مولوی غزل 845

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

مرغی که ناگهانی در دام ما درآمد

1 مرغی که ناگهانی در دام ما درآمد بشکست دام‌ها را بر لامکان برآمد

2 از باده گزافی شد صاف صاف صافی وز درد هر دو عالم جوشید و بر سر آمد

3 جان را چو شست از گل معراج برشد آن دل آن جا چو کرد منزل آن جاش خوشتر آمد

4 در عالم طراوت او یافت بس حلاوت وز وصف لاله رویان رویش مزعفر آمد

5 زان ماه هر که ماند وین نقش را نخواند در نقش دین بماند والله که کافر آمد

6 ز اوصاف خود گذشتم وز خود برهنه گشتم زیرا برهنگان را خورشید زیور آمد

7 الله اکبر تو خوش نیست با سر تو این سر چو گشت قربان الله اکبر آمد

8 هر جان باملالت دورست از این جلالت چون عشق با ملولی کشتی و لنگر آمد

9 ای شمس حق تبریز دل پیش آفتابت در کم زنی مطلق از ذره کمتر آمد

عکس نوشته
کامنت
comment