1 مرغ جایی رود که چینه بود نه به جایی رود که چی نبود
1 این جا شکری هست که چندین مگسانند یا بوالعجبی کاین همه صاحب هوسانند
2 بس در طلبت سعی نمودیم و نگفتی کاین هیچ کسان در طلب ما چه کسانند
1 ساقی بده آن کوزهٔ یاقوتِ روان را یاقوت چه ارزد بده آن قوتِ روان را
2 اول پدر پیر خورد رطل دمادم تا مدعیان هیچ نگویند جوان را
1 کارم چو زلف یار پریشان و درهمست پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست
2 غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت این شادی کسی که در این دور خرمست
1 عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم
2 تو که از صورت حال دل ما بیخبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
1 بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
2 دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت