سینه تا شد قلمرو تیرش از اسیر شهرستانی غزل 688

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

سینه تا شد قلمرو تیرش

1 سینه تا شد قلمرو تیرش سر نپیچم ز حکم شمشیرش

2 هر دلی را که کرد عشق خراب نکند زیر بار تعمیرش

3 کی زشیرین طلب نماید کام گر کسی آب نیست در شیرش

4 دل غمدیده را به شور آرد اثر ناله نی تیرش

5 چاره عشق می توان کردن دل دیوانه نیست تدبیرش

6 سرکشی کرد از غلاف امروز بهر قتل اسیر شمشیرش

عکس نوشته
کامنت
comment