سبب از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 13

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

سبب هدیهٔ ایادی او

1 سبب هدیهٔ ایادی او نفس را مهتدی و هادی او

2 در ره شرع و فرض و سنّت خویش منّت حق شمر نه منّت خویش

3 نوربخش یقین و تلقین اوست هم جهان‌بان و هم جهان‌بین اوست

4 چون پرستد تن گران او را چه شناسد روان و جان او را

5 سنگ پاره است لعل کان آنجا بوالفضولست عقل و جان آنجا

6 بی‌زبانی ثنا زبان تو بس هرزه‌گویی غم و زیان تو بس

7 منّت کردگار هادی بین کادمی را زجمله کرد گزین

8 از پسِ کفر اهل دینمان کرد به سیاهی سپیدبین‌مان کرد

9 حضرتش را برای ماده و نر بی‌نیازی ز پیر و پیغمبر

10 کرده از بهر رهبری شش میر گربه‌ای را فتی سگی را پیر

11 تو مر آنرا که رخ به حق نارد بت شمر هرچه داند و دارد

12 رهبرت لطف او تمام بُوَد چرخ از آن پس ترا غلام بود

13 روی برتافته ز حضرت حق من نگویم که مردمست الحق

14 سگ به از ناکسی که روی بتافت زانکه ناجسته سگ شکار نیافت

15 سگ کهدانی از چه فربه شد نه ز تازی به کارها به شد

16 خود ز رخسار صبح و پشت شفق در ره عشق پیش رو سوی حق

17 روز کهْ بود که پرده‌در باشد شب که باشد که پرده‌گر باشد

18 هرکه آمد بدو و گوش آورد خود نیامد که لطف اوش آورد

19 هم از او دان که جان سجود کند کابر هم ز آفتاب جود کند

20 هر هدایت که داری ای درویش هدیهٔ حق شمر نه کردهٔ خویش

21 آل برمک ز جود کس گشتند با سخاوت چو همنفس گشتند

22 نام ایشان چون روح باقی ماند ورچه گردون فنای ایشان خواند

23 قوم این روزگار گرچه خوشند چون مگس شوخ چشم و دیده کشند

24 به سخن چون شکر همه نوشند به سخا دل درند و جان جوشند

عکس نوشته
کامنت
comment