-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیگی که پار پختم چون ناتمام بود باز آمدم که پخته شود هر چه خام بود
2 امسال نام خویش بشویم به آب می کان زهدهای پار من از بهر نام بود
3 بسیار سالهاست که دل راه میرود وانگه بدان که: منزل اول کدام بود؟
4 چون آمدم به تفرقه از جمع او، مگر آن بار خاص باشد و این بار عام بود
5 بر دل شبی ز روزن جان پرتوی بتافت گفتم که: صبح باشد و آن نیز شام بود
6 وقتی سلام او ز صبا میشنید گوش در ورطها سلامت ما زان سلام بود
7 زین پس مگر به مصلحت خود نظر کنیم کین چند گاه گردن ما زیر وام بود
8 دل زین سفر کشید به هر گام زحمتی من بعد کام باشد، کان جمله گام بود
9 وقت این دمست اگر ز دم غول میرهیم کان چند ساله راه پراز دیو و هام بود
10 در افت و خیز بردهام این راه را به سر کان بار بس گران و شتر بس حمام بود
11 بر آسمان عشق وجود هلال من صد بار بدر گشت ولی در غمام بود
12 جوهر نمینمود ز زنگار نام وننگ شمشیر ما که تا به کنون در نیام بود
13 اکنون درست گشت: جز احرام عشق او در بند هر کمر که شد این دل حرام بود
14 گر دیرتر به خانه رسد زین سفر که کرد تاوان بر اوحدی نبود، کو غلام بود