-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فروزد شمع رخسارش اگر در کلبه تارم به آغوش تپش از بیخودی پروانه آثارم
2 یکی سرگشتهام در وادی عشق پریرویی که جز اندوه و کلفت نیست دیگر یار غمخوارم!
3 ضیای مهر رخسارش به ایمانم کند دعوت سواد کفر زلفش میکند تکلیف زنارم
4 اگر دستم رسد با دامن وصل نگار ای دل یقین دانی که تا روز قیامت هیچ نگذارم!
5 لبش هر دم حیات تازه میبخشد مسیحاسا اگرچه میکشد تیر نگه هر روز صد بارم
6 هلال ابرویش عید صیام آمد به چشم من که تا از خون دل کردم تمام امروز افطارم
7 چنان گردیدهام محو تماشای جمال او به مرآت تحیر همچو عکس نقش دیوارم
8 ازآن روزی که سودای خیالش بر سرم آمد به بازار محبت نقل جان خود به کف دارم
9 نقاب از رخ نیندازد معمای من طغرل که خالی از تکلف نیست مضمونهای اشعارم