حمد و سپاس بیقیاس خداوندی را که اِشراقِ آفتابِ اُلوهیّتِ او، در هر ذرّه صدهزار حکمت نصیب کرد که (وَاِنْ مِنْ شیءٍ اِلّا وَ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلّا بّقَدَرٍ مَعْلوم) مَلِکی که از یک ذرّهٔ صُنعِ او که بتافت در هر جزوی از اجزاءِ کاینات صد هزار عقلِ کُل را به چارْ بالِش بنشاند که (اِنْ مِنْ شَیءٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکنْ لاتَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم اِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً) قُدّوسی که صد هزار روح مقدّس که در لشرگاه جُنُودِ مُجَنَّدَه سلاحِ صورت نپوشیده بودند از اَوجِ علو ربّانی به حضیضِ سفلِ عُنصری فرو فرستاد که (لَقَد خَلَقْقَنَا الانْسانَ فی اَحْسَنِ تَقْویمٍ ثُمّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سافِلین) حکیمی که صد هزار جانِ مطهر که چون طوطیان سبز جامهٔ کرامت دارند ازدام دنیای دنی و قفسِ جسمانی به فضای ذروهٔ آشیان ربّانی باز خواند که (یا اَیَّتُها النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعی اِلی رَبِّکَ راضِیَةً مَرْضیّة) خالقی که از ازدواج کاف و نون صد هزار اشباحِ گوناگون از کتمِ عدم به صحرایِ وجود آورد که (اِذا اَرادَ شَیْئاً اَنْ یَقوُلَ لَهُ کَنْ فَیَکُون) پروردگاری که چهار خصمِ متضاد را در هشتْ خانهٔ ترکیب آمیزش داد و به حدِّ اعتدال رسانید تا به واسطهٔ نَفْسِ قُدسی مستعدِّ قبولِ معارف و حقایقِ اشیا توانست شد و به خصومت ظاهر گشت که (خَلَقَ الانسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَاذا هُوَ خَصمٌ مُبین) پادشاهی که سفینهٔ دوازده هزار قائمهٔ عرشِ مجید را بر روی آبِ اِستاده روان کرد که (وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ) مُبدعی که قلعّ دوازدهٔ بُرجِ افلاک را به هفت کوتوال سپرد و خانههای ایشان را از دود کبود برآورد که (ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ وَ هیَ دُخانً) مُوجِدِی که جمشید خورشید را چون در مُعدّلُ النهارِ فلک ملک نیمروز به کمال رسانید افول زوال بدان کمال متصل گردانید که (فَلَمّا اَفَلَتْ قالَ یا قَومِ اِنّی بریءٌ ممّا تُشْرِکوُن). قهّاری که کوسِ زرینِ آفتاب را از پشتِ پیلِ سفیدِ روز در گردانیدو سپر زردش به خون شفق بیالود و در روش انداخت که (وَجَدَها تَغْرُبُ فی عَیْنٍ حَمِئَةٍ) صانعی که به دست صنعت بلال حبشی زنگی دل شب را داغِ هلال بر جبین نهاد که (یَسْئَلوُنَکَ عَنِ الاَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقیتُ لِلنّاسِ). لطیفی که هر بامداد خلعت نورانی روز به دست صبح صادق در گردن شب ظلمانی افکند که (وَاللّیلِ اِذا عَسْعَسَ والصُّبْحِ اذا تَنَفَّسَ) قادری که صد هزار دُرُستِ مغربی را از طبقِ زرین مشرقی بر سر عالمیان نثار کرد که (وَجَعَلْنا اللّیلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ فَمَحوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً) کریمی که از دریای بینهایت رحمت دُرّی یتیم و برگزیده چون محمد رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم به ساحل وجود آورد و گرسنگان علوی و سفلی و تشنگانِ مشرق و مغرب را به خوانِ انعام او بنشاند که (وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلّا رَحْمَةً لِلْعالَمین). خاتم انبیاء و خواجهٔ اولیا و زبدهٔ اتقیا و قُدوهٔ اصفیا مقتداء صد هزار عالم و پیشواء بنین و بناتِ آدم رسول قُرَشی و نبّیِ هاشمی علیه الصّلوة و السّلام و علی آله و اصحابه مِنْ بَعْدِهِ. ,