1 عالم روشن ز شمع اقبالت باد جمع آمده اجزای مه و سالت باد
2 هر جا شب وصل و روز عیدی باشد عیش دو جهان قرین احوالت باد
1 علاج عاشق دلگیر سیر بستان نیست بچشم تنگدلان غنچه کم ز پیکان نیست
2 ز استخوان شهیدان اگر نخیزد دود دلیل راهروان کس درین بیابان نیست
1 آن سرو روان تا بگلستان گذری داشت پروانه صفت گل هوس بال و پری داشت
2 دل از خم زلف تو برون رفت و نگفتی کاین حلقه ماتمزدگان نوحه گری داشت
1 عارف که جا بجز سر کوی فنا نساخت جائیکه سیل راه ندارد سرا نساخت
2 افلاک را بفکر من انداخت وصل او کم بخت را سعادت بال هما نساخت