نفسی وقت بهارم هوس صحرا از سعدی شیرازی غزل 256

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود

1 نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود

2 خاک شیراز چو دیبای منقش دیدم وان همه صورت شاهد که بر آن دیبا بود

3 پارس در سایه اقبال اتابک ایمن لیکن از ناله مرغان چمن غوغا بود

4 شکرین پسته دهانی به تفرج بگذشت که چه گویم نتوان گفت که چون زیبا بود

5 یعلم الله که شقایق نه بدان لطف و سمن نه بدان بوی و صنوبر نه بدان بالا بود

6 فتنه سامریش در نظر شورانگیز نفس عیسویش در لب شکرخا بود

7 من در اندیشه که بت یا مه نو یا ملکست یار بت پیکر مه روی ملک سیما بود

8 دل سعدی و جهانی به دمی غارت کرد همچو نوروز که بر خوان ملک یغما بود

عکس نوشته
کامنت
comment