1 سینه صافند به هم عاقل و دیوانه ما زهد و مستی دو حبابند ز پیمانه ما
2 خشت این غمکده نقشی ز خرابی دارد جلوه سیل غباری است ز ویرانه ما
3 از خیال لب لعل تو به شور آمده ایم خنده گل نمک گریه مستانه ما
1 یا جلوه مده فرشته ها را یا خام مکن برشته ها را
2 دهقانی برق اگر نباشد انبار کنند کشته ها را
1 سیرکن نو رسیده ما را وحشت آرمیده ما را
2 ای کبوتر دچار باز شوی دیده ای نور دیده ما را
1 گل گل شکفتی از می و افروختی مرا افروختی ز باده چها سوختی مرا
2 نه مست و نه خمار نه هجران و نه وصال حیرت گدازدم که چرا سوختی مرا