- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سینه پر ناله و لب خاموش است بر زبان قفل و دلم در جوش است
2 خود گر افلاک و گر عنصر خاک همه را بار غمش بر دوش است
3 آن یک از شوق شب و روز برقص وین یک از جام می اش مدهوش است
4 برهش بسته کمر چون جوزا هرچه کوکب بفلک منقوش است
5 اختران چنگ زنان چون ناهید محفل آراسته نوشا نوش است
6 مهر بگداختهٔ آتش او است که بسر در طلبش درگوش است
7 ماه آورده کلف بر رخسار کز غمش خون بدلش در جوش است
8 مه نو پیش خم ابرویش حلقهٔ بندگیش در گوش است
9 قطب را کز حرکت افتاده داده جامی ز ازل بی هوش است
10 خاکیان را همه از جلوهٔ او شاهدی در برو هم آغوش است
11 دارد اسرار برندان پیوند گرچه زاهد صفت ازرق پوشست