- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پسر گفتش که هرگز آدمی زاد ندیدم ز آرزوی ملک آزاد
2 نمیدانم من از مه تا بماهی کسی را کو نخواهد پادشاهی
3 کمال ملک نتوان داد از دست که بهر ملک تن جان داد از دست
4 نکو گفت آن حکیم مشتری فش که گر شاهی بوَد روزی بوَد خوش