- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز جوش عاشقان گرم است بزم آن شاه خوبان را که میباشد نمودی با رعیت پادشاهان را
2 ز ابروی تو زخم کاریی دارم به قصد من مده دیگر به زهر چشم آب آن تیر مژگان را
3 ز هم بگشای لب وز لطف حرفی گوی با عاشق توان زد تا به کی بر درج گوهر قفل مرجان را
4 کسی قدر سخنهای تو را چون من نمیداند کجا هرکس شناسد قدر گوهرهای غلتان را
5 به زنّار سر زلف تو قائم کردهام ایمان مفرما هجر از این بیشم مکش کافر مسلمان را
6 می زهد ریا قصاب تا کی میتوان خوردن به جام صبح گاهی یاد میکن میپرستان را