- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زین بحر نیلگون دم آبی ندید کس سرها فرود رفت و حبابی ندید کس
2 پیوسته زهر می چکد از شیشه ی سپهر هرگز در این قرابه شرابی ندید کس
3 مردم تمام در پی آبادی خودند باری بلطف سوی خرابی ندید کس
4 در اتش از برای تو گشتیم سالها وین طرفه تر که بوی کبابی ندید کس
5 چندین هزار فال زدم از برای وصل اما هنوز رای صوابی ندید کس
6 راحت مجو فغانی و با درد سر بساز در شیشه ی سپهر گلابی ندید کس