خونین جگران را چه از بابافغانی شیرازی غزل 93

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

خونین جگران را چه غم از ناز و نعیمست

1 خونین جگران را چه غم از ناز و نعیمست عاشق که بود جرعه کش دوست ندیمست

2 قانون طرب ساز گداییست وگرنه بس نغمه ی دلسوز که در پرده ی سیمست

3 بس نقش نو از پرده برون آمد و بس رفت دل شیفته ی اوست که در پرده مقیمست

4 خوبی که نهد گوش بگفتار بد آموز در سلک وفا نیست اگر در یتیمست

5 بلبل چو گلی دید همان لحظه فرو برد آشفتگی صاحب بستان ز نسیمست

6 در قاعده ی بوالهوسان فایده یی نیست اکسیر سعادت سخن تلخ حکیمست

7 حسن عمل ما نبود قابل احسان امید عنایت همه بر خلق کریمست

8 طاعت نپسندی و شفاعت نپذیری رحمی که دل یکجهت از غصه دو نیمست

9 شاهین تو در خون دلم پنجه فرو برد وین شیفته غافل که به دست چه غنیمست

10 هرچند بلا بیش قویتر دل درویش آنراست فغانی الم و ضعف که بیمست

عکس نوشته
کامنت
comment