سیل خون‌آلود اشکم از ملک‌الشعرا بهار غزل 282

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

سیل خون‌آلود اشکم بی‌خبر گیرد تو را

1 سیل خون‌آلود اشکم بی‌خبر گیرد تو را خون مردم‌، آخر ای بیدادگر، گیرد تو را

2 ای شکرلب‌، آب چشمم نیک دریابد تو را وی قصب‌پوش آتش دل زود درگیرد تو را

3 ور گریزی زین دو طوفان چون پری بر آسمان بر فراز آسمان آه سحر گیرد تو را

4 باخبر کردم تو را خون ضعیفان را مریز زان که خون بی‌گناهان بی‌خبر گیرد تو را

5 نفرت مردم به مانند سگ درنده است گر تو از پیشش گریزی زودتر گیرد تو را

6 کن حذر زان دم که دست عاشق دلمرده‌ای همچو قاتل در میان رهگذر گیرد تو را

7 ای خدنگ غمزهٔ جانان ز تنهایی منال مرغ دل چون جوجه زیر بال و پر گیرد تو را

8 خاک زیر و رو ندارد پیش عزم عاشقان هر کجا باشد بهار آخر به بر گیرد تو را

عکس نوشته
کامنت
comment