- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منت ایزد را که شه بر تخت سلطانی نشست در دماغ سلطنت باد سلیمانی نشست
2 شه معزالدین و الدنیا که از دیوان غیب نام او برنامهٔ دولت به عنوانی نشست
3 کیقباد ، آن گوهر تاج کیان کز زخم تیغ باج ایران بستد و برتخت تورانی نشست
4 چون به تخت سلطنت بنشستی از حکم ازل تا ابد بنشین که آنجا هم تو میدانی نشست
5 زان کمرهای مرصع کز تو بر بستند خلق هر بزرگی تا کمر در گوهر کانی نشست
6 ابر صد بار آبروی خویش را بر خاک ریخت پیش ابر دست تو کاندر در افشانی نشست
7 بر در قصر چو فردوس تو رضوان بهشت شاخ طوبی را عصا کرد و به دربانی نشست
8 دید قصر شاه را بابرج جوزا هم کمر بنده خسرو چون عطارد در ثنا خوانی نشست