- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تیغ بر کفش دیدم خون من به جوش آمد خنده زد گل زخمی ناله در خروش آمد
2 چشم او نگاهی کرد لعل او حدیثی گفت هوش مست و بیخود شد بیخودی به هوش آمد
3 نکهت بهار آمد ساغر طرب برکف مژده می پرستان را پیر می فروش آمد
4 پیر دیر را دیدم سرنوشت پرسیدم گفت آیت رحمت بهر باده نوش آمد
5 هر که دید خندانش در قبای گلگون گفت سرو گل فروش آمد شمع شعله پوش آمد
6 در چمن گل و غنچه داد میکشی دادند این پیاله نوش آمد آن سبو به دوش آمد
7 چون اسیر دیوانه توبه از ریا کردم حرف ناصحان ما را اینقدر به گوش آمد