1 بزم خاموشی است مطرب را نوای دیگر است حسن بیهوشی است مستان را صفای دیگر است
2 پرده بیگانگی آیینه دار صورت است هر که نشناسی به معنی آشنای دیگر است
1 سیرکن نو رسیده ما را وحشت آرمیده ما را
2 ای کبوتر دچار باز شوی دیده ای نور دیده ما را
1 گل گل شکفتی از می و افروختی مرا افروختی ز باده چها سوختی مرا
2 نه مست و نه خمار نه هجران و نه وصال حیرت گدازدم که چرا سوختی مرا
1 یا جلوه مده فرشته ها را یا خام مکن برشته ها را
2 دهقانی برق اگر نباشد انبار کنند کشته ها را