1 سیاهی دو چشمانت مرا کشت درازی دو زلفانت مرا کشت
2 به قتلم حاجت تیر و کمان نیست خم ابرو و مژگانت مرا کشت
1 شبی دیرم زهجرت تار تارو گرفته ظلمتش لیل و نهارو
2 خداوندا دلم را روشنی ده که تا وینم جمال هشت و چارو
1 شوانم خواب در مرز گلان کرد گلم واچید و خوابم را زیان کرد
2 باغبان دید که مو گل دوست دیرم هزاران خار بر گل پاسبان کرد
1 نذونی ای فلک که مستمندم وامو پر بد مکه که دردمندم
2 بیک گردش که میکردی ببینی چو رشته مو بسامانت ببندم
1 چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی که یکسر مهربانی دردسر بی
2 اگر مجنون دل شوریدهای داشت دل لیلی از آن شوریده تر بی
1 اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چون است و آن چون
2 یکی را میدهی صد ناز و نعمت یکی را نان جو آلوده در خون