نشان آن که کردم قطع از نظیری نیشابوری غزل 173

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

نشان آن که کردم قطع امید از دیار خود

1 نشان آن که کردم قطع امید از دیار خود نهادم در حریم کوی او سنگ مزار خود

2 برهمن از صنم برگشت و حاجی از حرم آمد من و اخلاص و عرض بندگی و کوی یار خود

3 تو خواهی کافری دان طاعتم خواهی مسلمانی مرا کاریست با صدق دل امیدوار خود

4 خلل گر در بنای دین و ایمانم شود سهلست ندارم نقص در بنیاد عهد استوار خود

5 زر کامل عیارم در وفا و دوستی خالص گرم صد بار بگدازی نگردم از عیار خود

6 لب امیدواری بسته ام از حرف نایابی محبت می کند نوعی که باید کرد کار خود

7 «نظیری » از تو در خون زینت هر دام از صیدی تو هم فتراک را آرایشی ده از شکار خود

عکس نوشته
کامنت
comment