1 جهان جوی فرخنده ی ماه چهر بر اورنگ شاهی بیامد چو مهر
2 گران مایه میر خراسان بدی که دل ها همه زو هراسان بدی
3 بکشتند او را بس از چارسال بدآمد بر ایرانیان بخت و فال
1 خوشا مرز ایران عنبر نسیم که خاکش گرامی تر از زر و سیم
2 زمینش همه عنبر و مشک ناب به جوی اندرش آب در خوشاب
1 پسرش اندر آمد به تخت کیان که او بود بهرام بهرامیان
2 سکان شاه خواندند او را به نام که در سیستان بود با نام و کام
1 نشاندند زاماسب را بر بگاه که او بد برادر به پیروز شاه
2 همی داشت کشور به آیین و داد ازو موبدان شاه و او نیز شاد