تماشاگاه دل چشم سیاه از اسیر شهرستانی غزل 258

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

تماشاگاه دل چشم سیاه است

1 تماشاگاه دل چشم سیاه است که هر زخم نگاهش عیدگاه است

2 ز شرم بی زبانی بر تن من سر هر مو زیان عذر خواه است

3 چرا مستغنی از عالم نباشد غمت را چون دل من دستگاه است

4 ز راهم کی برد هر نقش پایی نگاهم سر به راه شاهراه است

5 اسیر از آسمان باکی ندارم چو نادانی مرا پشت و پناه است

عکس نوشته
کامنت
comment