حیرت قفسم‌کو اثر عجز و از بیدل دهلوی غزل 2804

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

حیرت قفسم‌کو اثر عجز و رسایی

1 حیرت قفسم‌کو اثر عجز و رسایی مجبور ادب را چه وصال و چه جدایی

2 آیینه وتسلیم فضولی‌، چه خیالست رنگی ننماییم‌که آنرا ننمایی

3 وقست‌که چون آبله ازپوست برآییم کز خویش برون می‌کشدم تنگ قبایی

4 از بسکه به دل ناخن تدبیر شکستم چون غنچه دمید از نفسم عقده‌ گشایی

5 خوشباش که کس مانع آزادگیت نیست‌ عالم همه راه است گر از خویش برآیی

6 ای حسن معیت ز فریبت نگهم سوخت یک پرده عیانترکه بسی دور نمایی

7 برگنج همان صورت ویرانه نقابست پوشد مگرت بندگی آثار خدایی

8 در بحر چرا قطرهٔ ما بحر نباشد در بزم کریمان چه خیالست گدایی

9 از لاف حذرکن که درین عرصه مبادا پرواز فروشی و فسردن به درآیی

10 رفع هوس از طینت مردم چه خیالست زبن قافله بیرون نرود هرزه درآیی

11 نتوان شدن از وهم وجود و عدم آزاد با دام و قفس ساز که دور است رهایی

12 حاصل نکنی صندل درد سر هستی بیدل به ره عشق اگر جبهه نسایی

عکس نوشته
کامنت
comment