جواب نامه ام از ادیب الممالک فراهانی غزل 50

ادیب الممالک فراهانی

آثار ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

جواب نامه ام از نزد دوست دیر آمد

1 جواب نامه ام از نزد دوست دیر آمد دلم ز دیری آن از حیات سیر آمد

2 بلی چگونه دلی از حیات گردد سیر که زیر حلقه گیسوی او اسیر آمد

3 رهائی دل از آن بند زلف ممکن نیست ز بسکه دلکش و دلجوی و دلپذیر آمد

4 من ابلهانه بجائی برم کمال و هنر که در کمال و هنر فرد و بی نظیر آمد

5 شعار او همه فضل است و شعر من ببرش اگه چه غیرت شعری کم از شعیر آمد

6 ستاره در بر نور قمر بود تاریک سفال بر در گنج گهر حقیر آمد

7 چه آفتی تو که چشم سیاه و زلف کجت بلای جان جوان بند پای پیر آمد

8 تو آن درخت بلندی که زهره بهر نماز در آستان تو از آسمان بزیر آمد

9 ز هرچه هست به گیتی توان گزیر ولی مرا محبت و عشق تو ناگزیر آمد

10 خوشا دمی که نهم دیده بر خطت بینم ز مصر جانب بیت الحزن به شیر آمد

11 ز پا فتاده و از دست رفته ام نظری که التفات تو بر خسته دستگیر آمد

12 مرا به شاه و وزیر احتیاج نیست از آنک گدای کوی تو هم شاه و هم وزیر آمد

13 امیریا غم بدرت بکاست همچو هلال چرا شکایتت از آفتاب و تیر آمد

عکس نوشته
کامنت
comment