1 کوی و جوی از تو کوثر و فردوس دل و جامه ز تو سیاه و سپید
2 رخ تو هست مایهٔ تو ، اگر مایهٔ گازران بود خورشید
1 زاغ بیابان گزید خود به بیابان سزید باد به گل بر بَزید گل به گل اندر غژید
2 یاسمن لعل پوش سوسن گوهر فروش بر زنخ پیلگوش نقطه زد و بشکلید
1 مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
2 آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟ جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّار
1 ای عمر خویش کرده به بیهودگی یله خشنود بندگان و خداوند با گله
2 ای خویشتن به جامهٔ نیکو فریفته وندر زیان همیشه تو را بانگ و مشغله