-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسب کمال اهل جهان کسب زر بود علامه آن بود که زرش بیشتر بود
2 نیک و بد زمانه بود کاش مثل هم خارش بسر رسد گلش ار تا کمر بود
3 داد از نفس درازی این دل که همچو شمع یک آه گرمش از سر شب تا سحر بود
4 خون شد دلم چو لذت آوارگی شناخت تا در لباس موج گهر در سفر بود
5 ماه نوی که یکشبه باشد تمام عمر در آسمان حسن هلال کمر بود
6 آن ناوک و هدف که بعید وصال هم هرگز نمی رسند دعا و اثر بود
7 از هر مراد کامروا باد آنکه گفت ترک مراد صندل هر دردسر بود
8 نیرنگ بین که آفت سالک ز تشنگیست در آن رهی که نقش قدم چشم تر بود
9 یارب ز حال ما چه تواند بیان نمود آن قاصدی که با تو زخود بیخبر بود
10 از دوستان رسد همه آفت بدوستان چشم گهر سفید ز آب گهر بود
11 آورده ام به پیش ز آوارگی کلیم راهی که خضرش از پی راه دگر بود