-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنجاکه خیالت ز تمناگله دارد اندیشه اگر خون نشود حوصله دارد
2 چشمم ز هماغوشی مژگان گله دارد این ساغر حیرت صفت آبله دارد
3 شمشادقدان را به گلستان خرامت موج عرق شرم به پا سلسله دارد
4 ای زاهد اگر شعلهٔ آهی به دلت نیست بیتیر، کمان تو چه سود از چله دارد
5 برق عرق حسنفه زد شعله درتن باغ گل در جگر از شبنم صبح آبله دارد
6 سرتا قدم شمع غبارپی آه است تنها رو شوق تو عجب قافله دارد
7 زنهار پی مشرب مجنونروشان گیر گر عافیتی هست همین سلسله دارد
8 آیینهٔ فولاد سیه کردهٔ آهیست دلهای اسیران چقدر حوصله دارد
9 فرق عدم از هستی ما سخت محال است از موج، شکستن چقدر فاصله دارد
10 دیگر به کجا می روی ای طالب آرام گردون تپشآباد و زمین زلزله دارد
11 یارب به چه تدبیرکند قطع ره عمر پای نفس منکه ز دل آبله دارد
12 بیدل خم هر تار زگیسوی سیاهش سامان پریشانی صد قافله دارد