این طریق از جلال الدین محمد مولوی غزل 3179

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

این طریق دارهم یا سندی و سیدی

1 این طریق دارهم یا سندی و سیدی اهد الی وصالهم، ذبت من‌التباعد

2 ای که به قصد نیمشب بسته نقاب آمدی آن همه حسن و نیکوی نست مناسب بدی

3 یافئتی فدیتکم فی امل اتیتکم قد قطعت وسایلی حیلة قول حاسد

4 جان شهان و حاجبان! چشم و چراغ طالبان بی‌تو ز جان و جا شدم، تو ز برم کجا شدی؟

5 یا ملک الا یا من، یا شرف الاماکن جتک کی تعیذنی، سطوة کل معتدی

6 یار سرور و دولتم، خواجهٔ هر سعادتم لیک تو با همه جفا خوشتر ازین همه بدی

7 رحمتکم محیطة، رافتکم بسیطة سادتنا، تقبلو توبة کل عابد

8 مست میی نمی‌شوم، جز ز شراب اولین ده قدحی، چه کم شود از خم فضل ایزدی؟

9 طلعتکم بدورنا، بهجتنا و نورنا ظل خیال طیفکم دولة کل ماجد

10 ای دل خسته هان و هان، تا نرمی ز سرخوشان پا نکشی ز عاشقان، ورنه جهود و مرتدی

11 قبلتنا خیالهم لذتنا دلالهم یا سندی، جمالهم فتنة کل زاهد

12 قدر وصالشان بدان یاد کن، آنک پیش ازین همچو زنان تعزیت بر سر و رو همی زدی

13 خادعنی و غرنی، هیجنی و جرنی نور هلال وصلکم من افق مشید

14 ای دل مست جست‌وجو، صورت عشق را بگو «بر دو جهان خروج کن، هرچه کنی میدی »

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر