- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گهی که وقت علاج دماغ من باشد نسیم در یمن و نافه در ختن باشد
2 مقیدم به بت خود چنان که می خواهم نه بت پرست، نه بت گر، نه بت شکن باشد
3 ز طور عشق همه کار عقل دیگر شد چو آصفی که سلیمانش اهرمن باشد
4 مشو به خویش مقید که مرغ زیرک را خطرگهی است که مشغول خویشتن باشد
5 سفر گزین که نهال اول ار ملول شود زمین غربتش آخر به از وطن باشد
6 چو ذره ام به هوای در تو بازاریست که دورگردی من رشک انجمن باشد
7 ز بس که جامه ز شوق تو پاره پاره کنم به هرچه دست زنم چاک پیرهن باشد
8 توان ز نامه من یافت اشتیاق مرا عیار شوق به اندازه سخن باشد
9 ز ناله بس نکنم زان که کم رسد آسیب بر آن درخت که مرغی صفیرزن باشد
10 چو شاخ گل همه مرغان سزد که گوش شوند که بلبلی چو «نظیری » درین چمن باشد