-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که ریزی بدل ریشم از آن حقه نمک حقه بازی ز دهان تو بیاموخت فلک
2 جلوه گر چون بخرامی تو بود ذکر ملک بهر پاس تو زهر چشم یداللّه معک
3 یک طرف ریخته از بی گنهان خون و ز مکر یکسو آویختهٔ از طره چو زهاد حنک
4 من دریغ آیدم آلوده شود دامن تو زاهدا از در میخانه برو دور ترک
5 گر تو با سرو قدان رخش ملاحت تازی چرخ بهر تو زند کوس که السبعة لک
6 دل ز من برده شه کشور حسنی که برش نام خوبان همه از دفتر خوبی شده حک
7 شعله خوئی بمن خاک نشین آبی داد که بدیدم می و ساقی و صراحی همه یک
8 خال بر صفحهٔ رخسار تو مانندس سماک دل اسرار طپدزان چوشب است و توسمک