1 آن جهان را بدین جهان مفروش گر سخندانی این سخن بنیوش
2 پیری آغوش بازکرده فراخ تو همی گوش با شکافهٔ غوش
1 نادیده هیچ مشک و همه ساله مشکبوی ناکرده هیچ لعل و همه ساله لعل فام
1 گل نعمتی است هدیه فرستاده از بهشت مردم کریم تر شود اندر نعیم گل
2 ای گلفروش ، گل چه فروشی برای سیم وز گل عزیزتر ، چه ستانی به سیم گل ؟
1 از خضاب من و از موی سیه کردن من گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر!
2 غرضم زو نه جوانی است؛ بترسم که زِ من خردِ پیران جویند و نیابند مگر!