آن جنگجو به ظاهر گرپشت داده از بیدل دهلوی غزل 577

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

آن جنگجو به ظاهر گرپشت داده است

1 آن جنگجو به ظاهر گرپشت داده است پنهان دری ز فتح نمایان‌گشاده است

2 از بسکه سعی همت مردان فروتنی‌ست پشت سپه قوی به سوار پیاده است

3 محو قفاست آینه‌پردازی صفا از ریش‌دار هیچ مپرسید ساده است

4 طفلی چه ممکن است رود ازمزاج شیخ هرچند مو سفیدکند پیرزاده است

5 از علت مشایخ و طوارشان مپرس بالفعل طینت نر این قوم‌، ماده است

6 هرجا مزینی است به حکم صلاح شرع در ریش محتسب بچه‌اش را نهاده است

7 اینجا خیال‌گنبد عمامه هیچ نیست بار سرین به‌گردن واعظ فتاده است

8 زاهد کجا و طاعت یزدانش ازکجا در وضع سجده شیوهٔ خاصش اراده است

9 رعنایی امام ندارد سر نماز می‌نازد از عصاکه به دستش چه داده است

10 ملا هزار بار به انگشتهای دخل ته کرده درس وگرم تلاش اعاده است

11 نامرد و مرد تا نکشد زحمت‌گواه قاضی درین مقدمه غورش زیاده است

12 اقبال خلق بسکه به ادبار بسته عهد پیش اوفتاده است و قفا ایستاده است

13 پستی کشید دامن این حیزطینتان چندان که نامشان به زبانها فتاده است

14 نقش جهان نتیجهٔ اندیشهٔ دویی‌ست نیرنگ شخص و آینه تمثال زاده است

15 بیدل چه ذلت است‌که‌گردون منقلب در طبع مرد خاصیت زن نهاده است

عکس نوشته
کامنت
comment