1 آن گنج که مخفی بود از عالم و از آدم پیدا شده است بر من ، من محرم آن گنجم
2 گنجی که نمی گنجد در مخزن موجودات در کنج دلم گنجید ، در کون کجا گنجم
1 نانوشته حرف می خوانیم ما این کتاب نیک می دانیم ما
2 مخزن اسرار او ما یافتیم نقد گنج کُنج ویرانیم ما
1 از کرم بنواخت ما را یار ما لاجرم بالا گرفته کار ما
2 جان فروشانیم در بازار عشق تن چه باشد در سر بازار ما
1 حضرت او را به او بینیم ما لاجرم او را نکو بینیم ما
2 آب چشم ما به هر سو رو نهاد غرق دریا مو به مو بینیم ما