بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی
بابافغانی شیرازی

که برفروخت بمی چهره از بابافغانی شیرازی غزل 30

غزل 30 ام از 695 غزلیات

که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا

1 که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا که ساخت تیز بر آتش دل کباب مرا

2 شبی که مست بکاشانه ام فرود آید فرشته رشک برد مجلس شراب مرا

3 نمیشود مژه ام گرم ازان سبب که بناز گشاد نرگس مخمور و بست خواب مرا

4 شهی که میکند از سایه ی همای گریز چه التفات کند منزل خراب مرا

5 برون خرام بپیراهن کتان امشب که آنچنان اثری نیست ماهتاب مرا

6 سرم برید و زد آتش چنانکه محو شدم نخواست سگ که خورد نیز خون ناب مرا

7 زمن گذشت و زدشمن پیاله خواست دریغ که تشنه بودم و نخورد از غرور آب مرا

8 شکسته دل چو فغانی تلخکام شدم که پشت دست زدی شکر و گلاب مرا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا

شاعر شعر که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا چه کسی است ؟

شاعر شعر که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا بابافغانی شیرازی می باشد.

شعر که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا چیست ؟

قالب شعر که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا غزل است

مضمون اصلی شعر که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر