-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا که ساخت تیز بر آتش دل کباب مرا
2 شبی که مست بکاشانه ام فرود آید فرشته رشک برد مجلس شراب مرا
3 نمیشود مژه ام گرم ازان سبب که بناز گشاد نرگس مخمور و بست خواب مرا
4 شهی که میکند از سایه ی همای گریز چه التفات کند منزل خراب مرا
5 برون خرام بپیراهن کتان امشب که آنچنان اثری نیست ماهتاب مرا
6 سرم برید و زد آتش چنانکه محو شدم نخواست سگ که خورد نیز خون ناب مرا
7 زمن گذشت و زدشمن پیاله خواست دریغ که تشنه بودم و نخورد از غرور آب مرا
8 شکسته دل چو فغانی تلخکام شدم که پشت دست زدی شکر و گلاب مرا