آن گل سوریست در کلاله از اوحدی مراغه‌ای غزل 698

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

آن گل سوریست در کلاله نهفته

1 آن گل سوریست در کلاله نهفته یا به عبیرست برگ لاله نهفته

2 در دهن کوچک چو پستهٔ او بین رستهٔ دندان همچو ژاله نهفته

3 از گل و شکر نواله ایست لب او داعیهٔ بوسه در نواله نهفته

4 سینهٔ من هر نفس که زد به فراقش در دم او شد هزار ناله نهفته

5 خط خوشش را حوالتست به خونم کی شود آن خط و آن حواله نهفته؟

6 در جگر اوحدی نگر، که ببینی از غم او درد چند ساله نهفته

7 دم به دم او را غزل بسوزتر آید از نظرش تا شد آن غزاله نهفته

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر