- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن عشرت نو که برگرفتیم پا دار که ما ز سر گرفتیم
2 آن دلبر خوب باخبر را مست و خوش و بیخبر گرفتیم
3 هر لحظه ز حسن یوسف خود صد مصر پر از شکر گرفتیم
4 در خانه حسن بود ماهی رفتیمش و بام و در گرفتیم
5 آن آب حیات سرمدی را چون آب در این جگر گرفتیم
6 چون گوشه تاج او بدیدیم مستانهاش از کمر گرفتیم
7 هر نقش که بیوی است مردهست از بهر تو جانور گرفتیم
8 هر جانوری که آن ندارد او را علف سقر گرفتیم
9 هر کس گهری گرفت از کان از کان همه سیمبر گرفتیم
10 از تابش نور آفتابی چون ماه جمال و فر گرفتیم
11 شمس تبریز چون سفر کرد چون ماه از آن سفر گرفتیم